#معرفی_کتاب
کتاب حسین پسر غلامحسین
در چندین نقل در کتاب حسین پسر غلامحسین پی به عارف مسلک بودن شهید یوسف الهی میبریم، از جمله آنجا که شهید به سردار سلیمانی با خنده همیشگی خود در تایید پیشگویی که میکند را با این ادبیات میگوید: من حسین پسر غلامحسین این را به تو می گویم.
این کتاب در پنج فصل متشکل از خاطراتی کوتاه با عناوین؛ روایت مادر، به روایت همرزمان، دوری و فراق تا آخرین دیدار به روایت مادر، شهادت به روایت همرزمان، خانواده شهید و عکس ها، یادداشت ها و مستندات توسط مرکز حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس سپاه ثارالله کرمان منتشر شده است. در ابتدای فصل به روایت همرزمان، چند خاطره از سردار سلیمانی انتخاب شده است.
برشی از متن کتاب حسین پسر غلامحسین
در عملیات والفجر 4 قرار بود ما روی ارتفاعات برویم و آنجا سردار سلیمانی بچههای اطلاعات را توجیه کنند. ما نیم ساعت دیر رسیدیم. سردار که در این زمینهها بسیار حساس بود، خیلی ناراحت شد. ایشان با تندی و ناراحتی به محمدحسین گفتند:«چرا دیر آمدید؟» خب من با اخلاق ایشان آشنایی نداشتم به همین خاطر از برخوردشان ناراحت شدم، اما محمدحسین با همان حالت همیشگیاش که یک لبخندی در گوشه لبش بود، خیلی خونسرد گفت: «معذرت میخواهیم! جاده بسته بود و ماشین گیر نیامد.»
ما وقتی حالت محمدحسین را دیدیدم، ناراحتی خودمان را فراموش کردیم. این برایمان جالب بود که محمدحسین بدون کوچکترین دلخوری، برخورد مافوقش را میپذیرد و اصلا دلگیر نمیشود.
@shahid_modafe_haram_miladheidari