🌷 🔰به خاطر حرفهایـے کہ بہ زده بود از دستش عصبانے شدم😐 و گفتم «محمد یا منو مسخره کردی یا خودت رو آدم یا می‌شود یا زن می‌گیرد دوتاش با هم نمی‌شود🚫». 🔰بعد یک حالت بہ خودش گرفتہ و مثل کسانے کہ استاد هستند و با شاگردشان حرف می‌زنند به من گفت: تو خجالت نمی‌کشی😟! من باید برای تو هم بخوانم. 🔰گفتمـ حالا چه حدیثے را به من می‌گویی، گفت: « مےفرماید برای دنیایت جوری برنامه‌ ریزی کن تا ابد زنده‌ای👌 و برای جوری کار کن که همین فردا می‌خواهی بمیری🍂». 🔰من  خیلی شدم و گفتم الحمدالله باز حواسش به این دنیا است و به گفتم«بابا راضی شد حله✅!» 🔰بعد ذوق کرد و همان ازت‌ها را شروع کرد و گفت به نیابت از تو یک زیارت خوب در حرم به جا می‌آورم☺️. راوی:مادرشهید🌷 @SHAHID_MOEZEGHOLAMI