📝 سرلشکر شهید محمد رضا زاهدی به روایت همسرشان 5⃣ قسمت پنجم با وجود فرصت کم، مهربان بود و اهل سفر 🔸 بسیار عاطفی بود. هر زمانی که می‌توانست و فرصت می‌کرد به دیدار بچه‌ها می‌آمد. خیلی با محبت بود و دوست داشت در فرصت کوتاهی هم که دارد ما را به سفر ببرد. شاید این فرصت‌ها، کم پیش می‌آمد، اما هر طور بود سفر را در برنامه‌هایش داشت تا به بچه‌ها خیلی خوش بگذرد و جبران نبودش بشود.  🎁 این را هم بگویم با همه مشغله هایی که در این سال‌ها داشت، مناسبت‌های مهم و خانوادگی را اصلاً از یاد نمی‌برد. تاریخ تولد بچه‌ها و تاریخ عقد و عروسی‌ مان را به قمری و شمسی به یاد داشت. خیلی در این موارد حساس بود. اگر در این مناسبت‌ها در کنار ما نبود، خودش با بچه‌ها تماس می‌گرفت و تبریک می‌گفت. اگر هم در ایران نبود، در صورت امکان تماس می گرفت و تبریک می‌گفت. اگر هم نمی‌توانست، از من می‌خواست که هدایایی را برای بچه‌ها تهیه کنم و از طرف او هم تبریک بگویم. 🌿 ما دو نوه هم داریم. این اواخر که خیلی گرفتاری‌های کاری‌اش بیشتر شده بود، به من می‌گفت: «خیلی دلم هوای بچه ها را کرده. کاش می‌توانستم با همه سختی راه، بیایم چند دقیقه بچه‌ها را ببینم و برگردم.» 📷 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم ☑️ به کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی در ایتا بپیوندید: •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🆔 @shahid_mohammadrezazahedi