شهید زاهدی: در کردستان شبی با سید عبدالرسول زرین همسنگر بودیم. نوبتی پست داشتیم و نفر دوم استراحت میکرد. تفنگمون هم ژ۳ بود... شب بدون ماه و خیلی تاریک بود... نوبت پست شهید زرین شد و من خوابیدم. ناگهان با صدای شلیک بیدار شدم. عبدالرسول شلیک کرده بود، گفتم چی بود؟ شهید زرین گفت احساس کردم یه چیزی تکون خورد، زدمش... صبح که شد معلوم شد تو اون شب تاریک با ژ۳ زده بود به پیشونی یه گربه سیاه... روحشان شاد ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🆔 @shahid_mohammadrezazahedi