🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
🔸
#باربر_صلواتی
✨خاطره آخرین زیارت و آخرین شام دو نفره برادران پاسدار مدافع حرم می رسد به خاطره ای از لوتی بودن آقا مصطفی...
❤️من و مصطفی با هم رفاقت ها داشتیم. با اینکه ظاهرش جدی و گاهی اوقات خشن بود اما قلب مهربانی داشت. یک شب مادرمان خانه نبود و برای خوردن غذا با هم به رستوران نزدیک خانه رفتیم. نان داغ و کباب داغ.
🌮سرگرم غذا خوردن بودیم که دو تا از دخترهای کولی پاکستانی صورت هایشان را چسبانده بودند به شیشه رستوران. صاحب رستوران بهشان تشر زد که چرا اینجا آمدید و...
👌باید بودید و قیافه مصطفی را می دیدید. عصبانی شده بود. غذا را رها کرد و شروع کرد به جر و بحث کردن که به جای دعوا کردن یک پرس غذا بهشان بده. صاحب رستوران هم گفت مگه کار یک شب دو شبه.
🌹مصطفی گفت هر شب چند غذا به این بچه ها بده. سر ماه من همه را با شما تسویه می کنم. اصلا همین امشب پول غذای یک ماه را می دم که شما هم خیالت راحت باشه. این خاطره بخش کوچکی از خوش مرامی های مصطفی بود...
🌹مدافع حرم
#شهید_مصطفی_محمدمیرزایی
🔺قسمت سیزدهم
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃