ساخت ۷۲ مدرسه
فردی به نام علی پور در آلمان زندگی میکرد که در اوج ثروت بود. میگفت: ماشین بنزی که من سوار میشوم فقط دو نمونه از آن در کارخانه تولید شده است: یکی برای من است و یکی برای صدر اعظم آلمان. روزی به فکر افتادم که با این ثروت عظیم چه کنم؟ به هر حال باید بگذارم و بروم. شب اول قبر از من میپرسند که در گرفتاریهای مردم چه خدمتی کردی؟ یک لحظه به خاطرش رسید که تمام دارایی خودش را ببخشد. با خود گفت: در کربلا ۷۲ نفر در راه سيّد الشهداء جان دادند، بنابراین به احترام ۷۲ تن تصمیم گرفت ۷۲ مدرسه بسازد. او در استان اردبیل و جاهای دیگر این کار را انجام داد.
او همه ثروتش را در راه ساخت مدرسه داد، امّا در اواخر کم میآورد. لذا به دولت میگوید: من یک خانه مسکونی دارم، این خانه را به شما میفروشم. من مستأجر شما باشم تا بقیه مدرسهها را تمام کنم.
[داستان های سمت خدا - ساخت ۷۲ مدرسه - جلد ۲، صفحه ۵۲]