شب قدر، عطشان پر کشید💔 ایام ماه مبارک رمضان بود. در کشاکش نبرد با تروریست‌های تکفیری در سوریه در شرایط آب و هوایی بسیار سختی که گرمای هوا، کار را بسیار سخت می‌کند و از لحاظ شرعی افطار جایز می‌شود، روزه بود. یکی از همرزمانش به او گفت که بیشتر ما تصمیم گرفتیم افطار کنیم و تو؟! جواب داد افطار نخواهم کرد. بعد از پایان مأموریت هنگامی که همه نشستند، دوستان شهیدش را به یاد آورد و لبخند غریبی زد. همرزمش از او پرسید: «راز این لبخندت چیست؟» «مهدی» پاسخ داد که من نفر بعدی هستم که شهید خواهم شد. دوستش به شوخی از او پرسید: «نظرت درباره شهادت در امشب یعنی شب نوزدهم ماه رمضان چیست؟» جواب داد: « نه... می‌خواهم شهادتم در شب بیست و سوم باشد.» مهدی در شب۲۳ ماه رمضان در نبرد با تروریست‌های تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد. «مهدی» در ۹ مرداد ۱۳۹۲، در سن ۲۴ سالگی و همزمان با ایام شهادت امیر المؤمنین علی (ع)، همانگونه که می‌خواست به شهادت رسید. «مهدی یاغی» جوان بسیار خوش خنده‌ای بود. همه دوستانش، خنده‌های او را به یاد دارند. روزی که «مهدی» را در آرامگاهش به امانت می‌گذاشتند، آنان که چهره اش را دیدند، گفتند: «او می‌خندید؛ درست مثل خنده‌های هوش‌ربایش در زمان حیات.