هدایت شده از حماسه جنوب،شهدا🚩
مانده ام که سردار شهید احمدسیاف را چگونه توصیف کنم؟ ای‌کاش توان فکری و قلمی رسا می‌داشتم که هر بُعد از ابعاد این سردار کم نظیر را ارائه و بیان می‌نمودم. سردار احمد سیاف _ در همه ابعاد نظامی، [خصوصا] تجزیه و تحلیل کم نظیر و بعضا بی‌نظیر، _ توانمندیها و ضعف رزمی ارتش عراق و ارائه راهکارهای عملیاتی موفق، _[دارای] اخلاقی بسیار نیکو و جذاب و با توانمندی بسیار بالا در ترسیم واقعیت‌های جنگ، _ شخصیتی جذاب و مردمی، - فروتن و دارای قدرت تصمیم‌گیری در لحظات حساس عملیات، _ خوش‌رو و خوش‌رفتار و خوش برخورد اما در انجام ماموریت بسیار جدی، _ یکی از خوش فکرترین طراحان عملیاتها، _ مردی بزرگ در تعیین نتایج موفقیت‌ها در جنگ، _ شناخت بسیار شگفت انگیز از خطوط فکری فرماندهان، - شناخت و تجزیه تحلیل‌های آفت‌های موجود در دفاع مقدس، _ تجزیه و تحلیل بسیار دقیق در ارائه علت عدم موفقیت در برخی از عملیاتها؛ _ بسیار شجاع و وظیفه شناس، _ متبحر؛ متواضع و متجدد، _ خاکی زیستن و عدم تعلق خاطر به دنیای پرزرق و برق می‌توان او را توصیف کرد. شهیداحمد سیاف را از دوسه ماه بعداز شروع جنگ می‌شناختم. یکی از معدود فرمانده هانی بودند که در نشر داشته ها دریغ نمی‌کرد. قبل از عملیات مقدماتی والفجر بسیار با هم انس گرفتیم و بعداز اتمام عملیات هنگامی که به این حقیر پیشنهاد جانشینی لشکر ۱۵ امام حسن مجتبی (ع) را دادند اولین شرطم همراهی سردار شهید احمد سیاف در مسئولیت طرح عملیات و سردار عزیز و کم نظیر سردار غلام مهرابی با مسئولیت اطلاعات عملیات بود که بحمدالله مورد تایید قرار گرفت. در عملیات والفجر ۸، شب هنگام که به اتفاق شهید احمد سیاف عازم جلسه ای در قرارگاه عملیاتی بودیم، بوی بدی را استشمام نمودم که بلافاصله حاج احمد شیشه پنجره های ماشین را بالا کشید و دستمال به بینی گرفت که کارساز واقع نگردید و به اتفاق شیمیایی شدیم. یک روز سردار خوشنام و همیشه مهربان و پرتلاش، سردار حاج احمد غلامپور گفت نمی‌دانم چرا هر موقع صبور و احمد سیاف و حسن دانایی به خط مقدم می‌روند، تنها برمی‌گردند و همراهانشان یا شهید و یا مجروح می‌شوند. خلاصه روز بعد وضعیت خط به‌گونه ای شد که هر سه نفر (احمد سیاف و حسن دانایی، گل سرسبد خوزستانی‌ها ) و این حقیر سوار بر جیپ با رانندگی شهید احمد سیاف عازم خط مقدم جهت بررسی وضعیت نیروها شدیم و چنان مورد هجوم شلیک دهها گلوله توپ و تانک دشمن قرار گرفتیم که به آنها گفتم سردار غلامپور هر سه نفرمان را چشم زده و الان خبر شهادت ما را به او می‌دهند. در هر صورت علیرغم اینکه تمام گلوله ها در عقب و جلو و چپ و راست ما منفجر می‌شد ولی ظاهرا قسمت نبود که شهید بشویم. خاطرات زیاد و قلم ضعیف و حوصله کم و پیری در هنگامه فراموشی، توان ادامه خاطرات را از من سلب نموده است. ولی همچنان شهید احمد سیاف را بهترین و تنهاترین الگوی خود می‌دانم و چه مظلومانه و بدون پشتوانه از جهاتی مورد کم لطفی قرار گرفت. ولی نام بزرگش در الواح منور تاریخ پرافتخار هشت سال دفاع مقدس می‌درخشد. محمدعلی صبور https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1