بخشی از کتاب:
در این سالها، مادرم از بین سفرهایی که نمی توانست برود، بیشتر از همه سفر به عراق در ایام اربعین را دوست داشت. مادرم زن بااعتقادی است. درست همانقدر که من بی اعتقادم. مادرم دوست داشت به عراق سفر کند و در هنگامه ی پیاده روی آدم ها حضور داشته باشد و به اندازهی حضور یک زن پنجاه و چند ساله، این تنور را گرم نگه دارد. من اما دوست نداشتم هیچوقتی از سال به عراق سفر کنم؛ خاصه در ایام اربعین. اما... مادرم وقتی شنید که رفقای عکاسم من را به این سفر دعوت کردهاند تا با آنها به عراق بیایم و روی عکسهایی که آنها از این سفر میگیرند، چیزی بنویسم، مشتاقتر از همیشه، خواست تا من به جای او به این سفر بروم. من به خاطر مادرم به عراق رفتم و نرفتم که روی عکسهایی که دوستان عکاسم میگیرند، چیزی بنویسم. رفتم که برای او بنویسم. برای مادرم، که نمیتوانست به این سفر بیاید.
#به_سفارش_مادرم
#اربعین
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98