حاج حسین را دیدم. پرسیدم: چه نامی برای این کتاب پیشنهاد میکنید؟ ایشان گفتند: اذان. چون بسیاری از بچههای جنگ، ابراهیم را به اذانهایش میشناختند، به آن اذانهای عجیبش! یکی دیگر از بچهها جمله شهید ابراهیم حسامی را گفت: شهید حسامی به ابراهیم میگفت: عارف پهلوان. اما در ذهن خودم نام مجموعه را «معجزه اذان» انتخاب کردم.
شب بود که به این موضوعات فکر میکردم. قرآنی کنار میز بود. توجهم به آن جلب شد. قرآن را برداشتم. در دلم گفتم: خدایا، این کار برای بنده صالح و گمنام تو بوده، میخواهم در مورد نام این مجموعه نظر قرآن را جویا شوم!
بعد به خدای خود گفتم: تا اینجای کار همهاش لطف شما بوده، من نه ابراهیم را دیده بودم، نه سن و سالم میخورد که به جبهه بروم. اما همهگونه محبت خود را شامل ما کردی تا این مجموعه تهیه شد. خدایا من نه استخاره بلد هستم نه میتوانم مفهوم آیات را درست برداشت کنم.
بعد بسملالله گفتم. سوره حمد را خواندم و قرآن را باز کردم. آن را روی میز گذاشتم. صفحهای که باز شده بود را با دقت نگاه کردم. با دیدن آیات بالای صفحه رنگ از چهرهام پرید!
سرم داغ شده بود، بیاختیار اشک در چشمانم حلقه زد، در بالای صفحه آیات 109 به بعد سوره صافات جلوهگری میکرد که میفرماید: سلام بر ابراهیم. اینگونه نیکوکاران را جزا میدهیم به درستی که او از بندگان مؤمن ما بود.
#سلام_بر_ابراهیم
#روز_شهید
#شهدا
بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98