بسم الله الرحمن الرحیم خاطرات سراسر عشق،سردار شهید کتاب:مهتاب خین *هجوم دشمن قسمت:32 کاملا مشخص بود که دشمن با استفاده از عوامل ستون پنجم و برخورداری از شناسایی کامل به سمت شهر آمده،می دانست کدام اماکن را باید دقیق بکوبد . در واقع امر،تانک های دشمن در اطراف جایگاه پمپ بنزین سر پل ذهاب مسقر شده بودند ،ولی ما خیال می کردیم تمام شهر در تصرف عراقی ها است. ما خیلی محتاط وآرام آرام خودمان را تا نزدیکی شهر سر پل ذهاب جلو کشیدیم.چنان که قبلا هم گفتم ،ابتدا به ساکن خیال می کردیم کل شهر در دست دشمن افتاده .در ابتدای مدخل شهر سر پل ذهاب ،یک میدانی وجود داشت بعداز گذر از آن میدان ،انباری متعلق به کارخانه نوشابه سازی قرار گرفته بود و درست روبه روی آن انبار ،ساختمان یک مدرسه واقع شده بود . ما رفتیم در اطراف آن انبار نوشابه مستقر شدیم ،چون متوجه شدیم که در آن حوالی ،دشمن حضور ندارد.البته مکان های توقف تانک های لشکر6 زرهی عراق برای ما آشکار بود . بعثی ها برای تانک هایشان خاکریز و سنگر تانک درست نکرده بودند وکاملا مشخص بود که این ها کماکان در وضعیت آفندی قرار دارند. به محض استقرار در کنار آن انبار ،بنده به برادرمان علی درویشی مروت و یک نفر دیگر که از قبل با موقعیت شهر سر پل ذهاب آشنایی داشتند گفتم:شما بروید توی شهر گشتی بزنید ،ببینید در حال حاضر عراقی ها در کدام محل آن مستقر شده اند و وضعیت آرایش آن ها به چه صورت است؟این دونفر بلافاصله رفتند دنبال این ماموریت .چند ساعت بعد برگشتند و خبر آوردند :عمده تانک های دشمن در اطراف جایگاه پمپ بنزین شهر تجمع کرده اند .در سایر محلات بعثی ها حضور ندارند . ما سریع برگشتیم رفتیم سر وقت بچه های ارتشی .آن هارا دیدیم وبرایشان مشاهدات مان را تشریح کردیم .گفتند :در حال حاضر چند نفری از خلبان های هوا نیروز در پادگان ابوذر هستند .بهتر است بگوییم آن ها با هلی کوپتر های کبرای خودشان به سر پل ذهاب بیایند ،تا بعد ببینیم چه باید کرد. آن روزها پنج_شش نفر از خلبان های زبده هوا نیروز در پادگان ابوذر مستقر بودند که فرماندهی واحدشان را احمد کشوری و علی اکبر قربان شیرودی به عهده داشتند . ادامه دارد... @Shahid_tahernia94