سرهنگ زمان شاه بود. اهل #نماز و دعا نبود. مصطفی راكه می‌ديد؛ سلام نظامی می‌داد. هر دو فرمانده بودند. مصطفی كه دعا می‌خواند، می‌آمد يك گوشه می‌نشست. روضه خواندنش را دوست داشت. چراغ ها كه خاموش می‌شد، كسی كسی رانمی‌ديد. قنوت گرفته بود. سرش را انداخته بود پايين، گريه می‌كرد. يادش رفته بود فرمانده است. بلند بلند گريه می‌كرد. می‌گفت «همه‌ی اين ها را از مصطفی دارم.» #شهید_مصطفی_ردانی_پور #درس_اخلاق @Afsaran_ir