💦حرفي نزده بودند، ولي انگار همان اشاره كافي بود. مي‌گفت «وقتي مي‌خواستم دستش را ببوسم، به محاسنم دست كشيد.» 💦اين را كه مي‌گفت، اشك مي‌دويد توي چشم‌هاش. از پيش امام آمده بود. 📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مريم برادران 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊