✫⇠(۲۰۵) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و پنجم:جریان خزنده فتنه و نفاق(۱) ♦️می‌دیدیم در اوقات هواخوری هر روز امیر و پرویز قدم می‌زنن و با هم برای جذب بیشتر نیرو هم‌فکری و مشورت می‌کردن. این دو نفر نقش مخربی در تعدادی از بچه‌های خسته و بی پناهی داشتن که نه تنها دلبستگی به منافقین نداشتن، بلکه حتی نفرت هم داشتن، ولی با وعده و وعیدهای توخالی و دلایلی که بعداً عرض خواهم کرد پناهنده شدن و داغشون بر دلِ خونواده‌های چشم انتظارشون تا ابد موند. گر چه پرویز بعد از چند سال پشیمون شد و برگشت و مشمول رأفت و رحمت نظام اسلامی قرار گرفت، اما جرم و گناه اونها در تشویق و فریب تعدادی از بچه های بند یک، گناهی نابخشودنیه که شاید جبرانش ممکن نباشه. 📌ورقهای تاریخ به طرز عجیبی تکرار می‌شه و برگه هاش خیلی شبیه به هم ورق می‌خورن. جریان نفاق در اسارت برای نشون دادن اتحاد و همبستگی و اعلام موجودیت به دستاشون کِش می‌بستن. امروز همون جریان  با رنگ و لعابی دیگه، روبان سبز و بنفش رو نماد هویت و موجودیت‌شون قرار دادن. 🔹️روبان سبز و بنفشی که با طراحی و خط دهی دشمنان نظام اسلامی در این سال‌ها بعضی از افراد نادان و فریب خورده به دست بستن؛ یا شال و روسری‌های که به سر می‌کنن، منو یاد کِش بستن هواداران منافقین تو اسارت می‌ندازه. واقعا افکار شیطانی چقدر شبیه همند! و ترفندهایی که برای گمراه کردن مردم از راه حق و حقیقت بکار بسته می‌شن چقدر مسخره و مضحکه! هر دو از هویت واقعی و افتخارات دینی و ملی‌شون تهی و استحاله شدن. 💥وقتی مغز از فکر و اندیشه خالی بشه، پیوند انسانها با هم میشه یه تکه کِش در اسارت و یا یه روبان رنگی! عمل و رفتارشون هم کپی یکدیگه‌س. تو اسارت آدم فروشی می‌کردن و هموطناشون رو می بردن زیر شکنجه!...     ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌