✫⇠(۲۷۰) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و هفتاد:حمله عراق به کویت و آغاز فرج ♦️اوج روزهای داغ مرداد ماه سال ۶۹ بود و مدتها بود که بساط مذاکرات مستقیم بین ایران و عراق جمع شده بود و به فراموشی سپرده شده بود. هیچ خبر و روزنۀ امیدی برای آزادی وجود نداشت و ما مشغول برنامه‌ها و فعالیتهای فرهنگی و علمی خودمون بودیم و تنها چشم امیدمون برای آزادی به آسمان دوخته شده بود. حرف و حدیثهایی بین بعضی از بچه ها بوجود اومده بود که هیچ‌گاه بین ایران و عراق صلح نمی‌شه و ما تموم عمرمون باید همین‌جا بمونیم تا یکی‌یکی از دنیا بریم و همین‌جا دفن بشیم. 🔹️گر چه این فکر، دغدغه عمومی بچه‌ها نبود و اکثراً امیدوار به فضل و بودن، ولی تعداد کمی به نوعی دچار سرخوردگی از طولانی شدن اسارت بصورت مفقود شده بودن، اما همین هم برای ما آزاردهنده بود و تلاش می‌کردیم نا امیدی رو از بچه‌ها و خودمون دور کنیم و به اونها روحیه بدیم. توی همین شرایط ناگهان تلویزیون عراق روز پنجشنبه، یازدهم مرداد ۶۹ خبری رو مبنی بر کودتای نظامی در کویت و سرنگونی دولت پادشاهی در این کشور و دعوت سران کودتا از صدام حسین برای مداخلۀ نظامی و کمک به اونها منتشر کرد و چند نفر رو با لباس کویتی نشون داد که به ملاقات صدام اومده و از وی تقاضای کمک کردن و صدام هم قول همکاری و مساعدت به اونها داد و بلافاصله ستونهای نظامی عراق رو نشون می‌داد که وارد کویت شدن. 💥صحنه‌سازی کودتا و دعوت کودتاچیان از صدام برای مداخله نظامی اونقدر ناشیانه طراحی شده بود که حتی ما که جز تلویزیون عراق منبع دیگه‌ای رو در اختیار نداشتیم همون وقت متوجه شدیم که این یه بازی سیاسی برای توجیه حمله نظامی عراق به کویت و اشغال اون کشور بوده. تلویزیون عراق دقیقاً مثل روزهای حمله به ایران مارش نظامی و سرودهای حماسی پخش می‌کرد و از فتح تموم خاک کویت ظرف چند ساعت خبر داد و نیروهای نظامی عراقی رو نشون می داد که در پایتخت و سایر شهرهای کویت مستقر شدن. 🔸️این تجاوز آشکار هر چند اقدامی جنایت‌کارانه بود، اما هر چه بود برای ما سرآغاز وزیدن نسیم آزادی و بگوش رسیدن زمزمه روح‌بخش و توافق صلح بین ایران و عراق بود. فقط دو روز بعد از این ماجرا در اقدامی غیرمنتظره و ناگهانی و بدون استفاده از خشونت دستور انتقال ما از زندان قلعه به اردوگاه ملحق ۱۸ که در چند صد متری زندان قرار داشت شد. هنوز رابطه بین این انتقال با حمله عراق به کویت برامون مشخص نبود و نمی دونستیم با چه انگیزه‌ای با این دستپاچگی دستور جابجایی ما صادر شده، ولی شواهد و قرائن حاکی از روند امیدوار کننده‌ای بود که رهایی از محیط نابسامان زندان قلعه و انتقال به ملحق می‌تونست سرآغاز اون باشه...   ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌