یک روز صبح رفته بودم به ملاقاتِ آقای . عصر که رفتم محل کار ، آقای شیرازی پرسید ، کجا بودی ؟ گفتم ، خدمتِ آقا بودیم ! تا این را گفتم ، آقای از جای خود بلند شد و آمد پیشانی مرا بوسید . با تعجب پرسیدم ، اتفاقی افتاده ؟! ایشان گفتند ، این پیشانی بوسیدن دارد ، تو امروز از من به نزدیکتر بودی ... 📕 یادگاران ، ج۱۱ ص۴۳ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊