✫⇠
#آخرین_خاکریز
✫⇠
#قسمت_چهل_و_نهم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️عقب نشيني تاكتيكي تيپ
💥داخل سنگرهاي استراحت نارنجك پرتاب ميكردند تا افرادي كه مخفي شده بودند، كشته شوند. از خودرو پياده شده و دوان دوان خود را به محل دستگاه انفجار رساندم. دود و آتش همه
جا را فرا گرفته بود. هوا كمكم تاريك ميشد و صداي فرياد عراقی ها به گوش مي رسيد. در همين حين يكي از آنها به سوي ما شليك كرد كه خوشبختانه به
ما اصابت نكرد. دستگاه انفجار را فشار دادم و قرارگاه تيپ با آن امكانات و وسايل به هوا برخاست. تعداد زيادي از عراقي ها كه براي سرقت وارد سنگرها شده بودند، كشته شدند.
🔸️شدت انفجار موجب ترس عراقي ها شده بود و سراسيمه خود را مخفي ميكردند. ما هم خيلي سريع با تيراندازيهاي بي هدف، با خودرو به سمت نيروهاي خودي حركت كرديم. در اين بين يكي از سربازان جا ماند و ندانستيم كه شهيد شده يا مجروح.
🔹️عراقي ها ما را به رگبار بسته بودند و حتي
گلوله اي هم به عقب خودرو برخورد كرد.با سرعت زياد خودمان را به ستون رسانديم. هوا تاريك شده بود و با تلاش بسيار، خودرو را از جاده اي باريك و خطرناك به ابتداي ستون رساندم تا بهتر
اوضاع را ببينم.
🔸️اطراف و روي تپه ها را نگاه كرديم. خبري از نيروهايي كه پيش از اين ديده بوديم، نبود. بعضي از همراهان گفتند: «شما اشتباه كردي! ديدي سپاهي بودن؛ ولي شما حرف ما رو قبول نمي كردي.» من هيچ نگفتم و احساس خجالت ميكردم كه به فرماندة تيپ گزارش اشتباه داده بودم.
🔹️در اين فكر بودم كه در مورد من چه فكري ميكند. نگراني عجيبي داشتم. صداي موتور خودروها
همه جا را فرا گرفته بود. رزمندگان همگي خسته بودند و هيچ كس نمي دانست سرنوشت اين نبرد به
كجا مي انجامد...
☀️
#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯