✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥صليب سرخ جهاني 🔸️در بين ما يك ستوانيار كه مدت ۲۹ سال خدمت داشت و در زمان شاه نيز به عنوان نيروي حافظ صلح در لبنان حضور داشت، بود. او تجربيات ارزندهواي داشت و ما را با وظايف و اختيارات جهاني اين نهاد آشنا كرد. 🔹️او مي گفت: «ما بايد تمام بدرفتاريهاي عراقي ها را به طور كامل به نمايندگان صليب سرخ گزارش دهيم تا حقوق از دست رفتة هزاران اسير در بند و آن همه شهيد ديار غربت براي همه آشكار شود و همه بدانند كه عراقي ها چه كارهايي كرده اند. 🔸️اختيارات اين نمايندگان بسيار وسيع و مهم است. اگر گزارشي عليه عراقي ها تهيه كنند، مي توانند دولت مردان عراق را در جوامع بين المللي تحت فشار قرار دهند».گفت وگوها و زمزمه ها ادامه داشت.اسراي غيور تصميم خود را گرفته بودند كه هنگام مراجعة نمايندگان صليب سرخ، تمام جنايات و رفتارهاي غير انساني عراقي ها را براي آنان گزارش دهند. 🔸️عراقي ها براي اثبات حسن نيتشان، آن شب اجازه دادند در بيرون اردوگاه به سر ببريم. بعد از چند سال، براي اولين بار ستارگان را در آسمان عراق به چشم ديديم. فكر نمي كردم كه ديدن ستاره ها آنقدر خوشايند باشد. بيرون از آسايشگاه بودن خيلي خوب بود و مي كرديم. 🔸️فرداي آن روز چند نفر به اردوگاه آمدند. آنان نمايندگان خلق بودند كه مي گفتند: «شما ايراني ها براي پيوستن به اين سازمان و براي رسيدن به زندگي تازه و خوب در كشور فرانسه و يا ادامة تحصيل و يا ملحق شدن به سازمان اعلام آمادگي كنيد تا همين امروز از اردوگاه خارج شويد.» 🔹️اين پيشنهاد با مخالفت و انزجار شديد اسرا مواجه شد و آنان جرئت نمي كردند نزديك بيايند و سخنان خود را به وسيلة عراقي ها به ما منتقل مي كردند. آنان هيچ گاه دست از تلاش براي ايجاد نفاق و جذب نيرو و خدشه دار كردن جمهوري اسلامي برنمي داشتند. 🔸️رفتار عراقي ها با ما بهتر شده بود. تردد به دستشويي ها و ساير آسايشگاهها آزاد بود و مي توانستيم با اسراي آسايشگاه مجاور كه حدود ۲۰ متر با ما فاصله داشت، بعد از حدود ۲۶ ماه، صحبت كنيم و با همديگر قدم بزنيم. 🔸️روزنامه هاي عراقي به آسايشگاهها مي رسيد و مهمترين خبر آنها اين بود كه ايران و عراق موافقت كرده اند روزانه ۹۹۰ نفر اسير ايراني و عراقي از طريق مرز خسروي مبادله شود كه اين كار از تاريخ بيست و هفتم مرداد ماه آغاز خواهد شد. تا آن تاريخ چند روز بيشتر باقي نمانده بود. 🔹️اسرا هركدام با هر چه كه امكان داشت، اقدام به درست كردن و تهية سوغاتي و يادگاري از سالهاي اسارت مي كردند. تسبيحهاي گوناگون، جانمازها، گردنبندهاي مختلف از سنگ، چوب و شيشه، كيفهاي پارچه اي و گيوهه اي مختلف، از صنايع دستي اسرا بودند. برخي نيز هديه اي براي يادگاري به همديگر مي دادند تا بعد از سالها زندگي در كنار هم، در هر گوشة ايران اسلامي به ياد هم باشند و يكديگر و به ويژه روزهاي اسارت را از ياد نبرند. 🔸️برخي نيز نشاني محل سكونتشان را به يكديگر مي دادند؛ گويا بعد از سالها انتظار و سختي، نمي خواستند از يكديگر جدا شوند. بدون اغراق، ما از خانواده هم به هم نزديكتر بوديم. در دوران بيماري و غم و اندوه، همراه هم بوديم و از همديگر پرستاري مي كرديم؛ 🔹️بنابراين جدا شدن از هم بسيار سخت بود.اميد به زندگي دوباره در بين اسرا ديده ميدشد. تعدادي از نگهبانان كه رفتار خوبي با ما داشتند، از ما مي خواستند كه آنان را براي رضاي خدا ببخشيم. آنان نشاني مي دادند و نشاني مي گرفتند تا بعد از صلح، همديگر را ملاقات كنيم. ما از آنان مي پرسيديم شما كه ادعاي مسلماني داريد، چرا ما را شكنجه مي كرديد؟ 💥چرا ما را گرسنه و تشنه مي گذاشتيد؟ چرا در هنگام نماز و دعا همه را ضرب و شتم مي كرديد؟ چرا نمي گذاشتيد مراسم مذهبي بگيريم؟ آيا ما با اسراي عراقي اينگونه رفتار كرده ايم؟ آنان نيز در پاسخ مي گفتند: «ما اختيار نداشتيم و زير نظر بوديم. اگر لغو دستور مي كرديم، به سختي مجازات مي شديم.» در هر صورت مهم اين بود كه در آن ديار غربت، اتحاد، همبستگي و انسجام خود را از دست نداديم... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯