روایتگری شهدا
#یاد_یاران «علی» رتبه اول پرواز را در کشور امریکا به دست آورده بود. شجاعت خاصی داشت به طوری که همیش
‼️وقتی قرار ازدواج گذاشتیم، جنگ آغاز شده بود و خیلی‌ها به من می‌گفتند چرا با یک خلبان جنگنده ازدواج می‌کنی؟ حتی سر سفره عقد به خودم گفتم که چرا اینجا نشستم اما زوایای پنهان جسم و روح «علی» مرا جذب کرده بود، تله‌پاتی عجیبی با هم داشتیم آنقدر که زیاد صحبت نمی‌کردیم اما منظور هم را از نگاه یکدیگر می‌فهمیدیم. ‼️وقتی ازدواج کردیم رفتار و عملکردش طوری شد که من احساس می‌کردم عشق و علاقه من خیلی بیشتر از اوست. طوری جذب رفتارش شدم که زندگی مشترکمان با آنکه طول کوتاهی داشت اما عرض آن تاکنون ادامه دارد. آدم خاصی بود. مانند گل مریم که وقتی بو می‌کنید، بوی خوشی از درونش ساطع می‌شود. نمی‌توانم بگویم که ایرادی نداشت اما محاسنش نهادینه بود. از بچه سه‌ساله تا پدربزرگم شیفته رفتارش می‌شدند چون می‌دانست که با هر کسی چگونه رفتار کند و تظاهر نمی‌کرد. ‼️علی دوره‌های پرواز با «اف 5» را در امریکا گذراند و بعداً خواست تا با اف 14 پرواز کند و چون بعد از انقلاب امکان رفتن به امریکا نبود، دوره‌های آموزشی را در اصفهان گذراند. ‼️به دلیل محدودیت دوره‌ها ،:شهید بابایی «علی» را انتخاب کرد و گفته بود: «من احتیاج به یک خلبان منضبط و کاری دارم.» امتحان دادنش را به خاطر دارم. هر خلبانی باید 100 مورد از موارد ضروری را برای هواپیمایی که پرواز می‌کرد از برداشت. ‼️چون تسلط به زبان انگلیسی داشتم برای حفظ موارد به او کمک می‌کردم تا بتواند به خوبی امتحان دهد. زمانی که امتحانش شروع شد به ساعتم نگاه کردم که 9:22 بود و مواردی را که با هم حفظ کرده بودیم در ذهنم می‌آوردم، اما چند مورد را فراموش کردم و به ساعتم نگاه کردم. زمانی که علی برگشت و از او درباره امتحان پرسیدم فهمیدم که درهمان ساعت 9:22 همان مورد را که من فراموش کردم او هم فراموش کرده بوده، وقتی این موضوع را فهمید، شوکه شد! ما تله‌پاتی عجیبی با هم داشتیم. به هرحال شکر خدا علی در دوره پذیرفته شد و خلبان جنگنده اف 14 شد. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊