✍معجزه ی حقیقی دعای شهدا قسمت شانزدهم
✅الله اکبر از قدرت خدا و الله اکبر از شهدا...
🔹منم اسم شهدا رو براشون خوندم و گفتم همین الان برای شهید اول صد تا صلوات بفرست.
🔸قبول کرد و خداحافظی کردیم فردای همان روز ساعت ده صبح زنگ تلفن به صدا در اومد خودش بود گوشی رو برداشتم سلام کردم.
♦️بسیار پرانرژی گفت سلام ناهید جان؛
🟢الله اکبر از قدرت خدا و الله اکبر از شهدا...
🔺امروز صبح بعد از اینکه برای شهید دوم صلوات فرستادم و کلی باهاشون صحبت و درد دل کردم.
🔻ساعت هفت صبح از کلانتری زنگ زدن و گفتن ماشین تون در اتوبان یادگار امام پیدا شده.
⭕️سریع رفتیم اونجا فکر می کردیم که الان لاشه ی ماشین رو تحویل میدن...
🔸ولی ماشین بدون کوچکترین آسیب یا حتی کسری سالم و سلامت تحویل دادن.
♦️مأموره گفت: بسیار برامون عجیب بود چون همراه سرباز رفته بودم کشیک روزانه...
🔹وسط اتوبان یادگار امام یک ماشین یکدفعه زد روی ترمز...
🔸و دو سرنشینش از ماشین پیاده شدن و به سرعت نور از تپه های کنار اتوبان بالا رفتن و فرار کردن.
♦️مشکوک شدیم و بررسی کردیم متوجه شدیم که پلاک ماشین مال خودش نیست و عوض شده و ماشین دزدیه.
🔺پلیس گفت: که این فقط یک معجزه می تونه باشه و دلیل فرار اون دو نفر هم مشخص نشد.
🟠وقتی گوش می کردم تصاویر خوابم و پرونده هایی که شهدا بررسی می کردن و…. همگی جلوی چشمانم می آمد.
🌹در آخر صحبت تلفنی هم گفت: باورم نمیشه شهدا چه کردن چقدر نفسشون پیش خدا اعتبار داره!
@shahidan_kerman