✍عکس ماندگار سردار شهید حاج علی محمدی پور و جانباز حسین میرزایی... 💢وداع آخر طبق روایت پدر سردار شهید حاج علی محمدی پور... 🔹بار آخر که آمده بود به من گفت می آیی بریم سر چاه قدم زنان رفتیم طرف صحرا نزدیک تلمبه خانه گفت برویم بنشینیم آنجا اتاقکی داشتیم گفتم برویم. 🔸اوایل زمستان بود هوا سرد بود و زمین های دور و برمان لخت و خالی از زمین های خشک گذشتیم و خودمان را رسانیدم به اتاقک صحرا تا چشم کار می کرد خالی و بدون جنبنده بود. 🔹علی گفت پدرجان می دانی برای چه آمدیم اینجا آمدیم تا در خلوت صحبت کنیم من باز هم می خواهم بروم جبهه می خواهم رضایت تو را بگیرم از حرفش تعجب کردم گفتم تو چند سال است که داری می روی جبهه اگر راضی به رفتنت نبودم قبلا می گفتم چطور شده که حالا داری این حرف ها را می زنی گفت همین جوری من دارم می روم برای جنگ جایی که دست و پا قطع می شود احتمال شهادت هست مفقودالاثری هست اگر این چیزها به سر من آمد شما می توانی تحمل بکنی به صورت حاج علی خیره شدم و گفتم نه تحمل شهید شدنت را ندارم 🔸گفت اگر تحمل کنی اجر خوبی پیش خدا داری گفتم نه نمی توانم گفت بابا زمان به سرعت می گذرد روز قیامت هم به همین سرعت می رسد زیاد دور نیست آن روز ائمه و پیامبران در میان امت می گردند دلم نمی خواهد تو آن روز سرت را بیندازی پایین دلم نمی خواهد خجالت زده باشی دوست دارم تو هم با آنها باشی پس راضی رفتن من باش این بار وضعیتم کمی فرق می کنه اگر شهید شدم گریه نکن گفتم چشم گفت نمی خواهم دشمنان اسلام گریه تو را ببینند. @shahidan_kerman