✍آب به صورتش می زد تا کسی اشک هايش را نبيند سیره زندگی سردار شهید ابراهیم هندوزاده... 🔹ابراهـيم خلوت های پر شکوه و پر از راز و نیاز داشت گاهی از همه فاصله می گرفت و در گوشه ای از بيابان با خدای خودش خلوت می کرد. 🔸در چنين مواقعی صدای گريه اش از دور شنيده می شد هر وقت از کرمان به قصد جبهه حرکت می کرد حتماً به قم سری می‌زد. 🔹به مسجد جمکران می رفت و تجديد عهد و پيمان می‌کرد. 🔸گاهی که نوارهای مذهبی و سخنرانی می گذاشتيم معمولا کنار خروجی سنگر می نشست و آرام و بی صدا اشک می ريخت. 🔹همين که نوار به پايان می رسيد به سرعت بلند می شد و به طرف منبع آب می رفت آب به صورتش می زد تا کسی اشک هايش را نبيند. 🔸شب ها کم می خوابيد نيمه شب به بهانه ای از سنگر يا چادر خارج می‌شد و درگوشه ای عبادت می‌کرد. 🔹بعد از کارهای روزانه قرآن کوچکی را که هميشه همراه داشت بيرون می آورد و سوره‌ های يس يا واقعه را می خواند اين سوره ها را ايستاده می خواند. 🔸هنگام عمليات والفجر هشت دعای جوشن کبير را می خواند و با صدای بلند گريه می کرد. 💢راوی آقای هادی حجت... @shahidan_kerman