✍شهادت با بانگ تکبیر الله اکبر شهید سید احمد مهدوی... 🔹زمانی که در بیمارستان ایرانمهر تهران بستری بود دکتر گفت قطع نخاع شده ای سید احمد به محض شنیدن این حرف گفت خدایا راضیم به رضای تو اگر خوب شدم به جبهه می روم و اگر شهید هم شدم خوشحال و شاکرم. 🔸محاصره آبادان در عملیات ثامن الائمه شکسته شد بر بالینش رفتم و به او گفتم سید احمد آبادان آزاد شد امشب مردم به پشت بامها می روند و تکبیر می گویند از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شد و گفت هر وقت صدای تکبیر مردم بلند شد پنجره را باز کن می خواهم صدای آنها را بشنوم. 🔹با بلند شدن بانگ تکبیر مردم پنجره را باز کردم او به محض شنیدن فریاد الله اکبر مردم دستش را گره کرد و تمام توانش را در حنجره اش جمع کرد و فریاد زد الله اکبر... 🔸با سومین تکبیر صدایش قطع شد من فکر کردم خسته شده و خوابش برده از اتاق بیرون رفتم وضو گرفتم و گوشه ای مشغول خواندن دعای توسل و زیارت عاشورا شدم. 🔹وقتی که به اتاق برگشتم دیدم چند دکتر و پرستار دور تا دور تختش ایستاده اند سراسیمه خودم را به بالای سرش رساندم او چشمهایش را بسته بود و در کمال آرامش به آرزویش رسید. 🔸سومین بانگ تکبیر آخرین سخنی بود که او قبل از شهادتش بر زبان جاری کرده بود. 💢راوی شهید سید رضا مهدوی برادر شهید... @shahidan_kerman