#نظرڪاربرانگرامے🌿🌝
نظر ێڪے از ڪاربراݧ راجـب پارٺ شب گذشتہ🌸😂
تحلیل پارت 70😍
اول پارت که سینا جواب ها میشنوه میگه بگید جانم😂 معمولا برادرا تو ذاتشونه پررویی😒
در پاراگراف بعدی ،قضیه درست کردن ناهار توسط سینا و لازم نکرده سارا🤦♀
کاملا صحیحه👌😂 بسیار عالی بیان شده👍😁
وقتی سحر گفت سه تایی غذا درست کنیم،حدس میزدم خراب کاری در راهه😃چون ما هم سه تا بچه ایم🤓 به معنای واقعی تو آشپزخانه بمب میترکه😀
سینا چه کدبانویی بشه تو پیشبندش😂
از زمانی که سینا محکم زد رو دست سارا🤦♀ گفتم جنگ شروع شد😂
آرامش در چشمانش،آرامش قبل از طوفان😂😐[سحــــــــر]
قسمت تخم مرغ و خشم سینا که دیگه محشر بود😂😂
اینجا یه سوال پیش اومد ، اینکه سینا با اون قیافه و سحر خیس آب دویدند؟؟🤔 خدا رحم کرد اونکه پشت آیفون بود پدر و مادرشون نبودند😐
آقا پارسا چرا دم به دقیقه خونه سارا ایناست؟؟
و سوال دیگری پرهام و پارسا با اون قیافه ی سینا روبرو شدن؟؟
یا پرهام ،نفرین سارا گرفت پرهام سحرو موش آبکشیده دیده، به احتمال زیاد سحر میترشه😂😂 (بدجنسم عمه ساراست من نیستم😀)
پارسا خان دوباره سوتی داره میده🤦♀😐
یعنی چی با دیدن سارا تو اون وضیعت اشک تو چشماش حلقه بست🤦♀😐
خب سارا برادر داره بفهمه به خاطر سارا داری اشک میریزی ،غیرتی نمیشه😐🤦♀
اصلا سارا نخوادش حقشه😒
آخه یه آدم چهقدر میتونه خنگ باشه😒😒😒😒
البته شخصیت داستان اینجوریه دیگه 😌
ببخشید طولانی شد
خداحافظ