باید این بچه ها که به هیئت می آیند خاطره خوشی داشته باشند. هر بار که برای هیئت و یا کارهای فرهنگی مسجد احتیاج به کمک
مالی داشتیم اولین کسی که جلو می آمد هادی بود. همیشه آماده بود برای هزینه کردن. یک بار به هادی گفتم: از کجا این همه پول مییاری؟ مگه توی بازار چقدر بهت حقوق میدن؟ خندید و گفت: از خدا خواستم که همیشه برای این طور کارها پول داشته باشم. خدا هم کمکم میکنه. پرسیدم: چطوری؟ گفت: باید تلاش کرد. بعد ادامه داد: برای اینکه برخی خرجها رو تأمین کنم، بعد از کار بازار آهن، با موتور کار می کنم. بار میبرم، مسافر و خدا
هم توی پول ما برکت قرار میده. هادی در نجف هم دست از این کارها برنمیداشت. بسیاری از طلبه های نجف از فعالیتهای هادی می گفتند و اینکه نمیدانستند هادی از کجا پول می آورد، اما کارهای خیر ماندگاری از خود به یادگار می گذارد. زمانی که هادی شهید شد، چند نفر از طلبه ها آمدند و خاطرات خود را از هادی بیان کردند. یکی می گفت: این عبایی را که دارم هادی برایم خرید، دیگری به نعلین خود اشاره کرد.
یکی دیگر از آنها از لوله کشی آب خانه اش می گفت و.. هادی برای تأمین هزینه این کارها در نجف کار می کرد. این اواخر کاری کرده بود که مسئولان گروههای نظامی مردمی (حشدالشعبی) حسابی به او اطمینان داشتند. همیشه پول در اختیار او می گذاشتند تا برای کارهای فرهنگی که در نظر دارد هزینه کند.
⬅️
#ادامه_دارد....
🔻
#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷