بسم رب الشهدا🌹 خاطرات مادر شهید زمانی که به دنیا آمد،بعد از چند روز مشکل پیدا کرد 😔 .بیمارستان بستری شد. بیمارستان رفتم . در بخش نوزادان پشت در اتاق نشسته بود ،ازش پرسیدم: مصطفی بهتره؟ 😔🌹 گفت: الحمدلله خیلی بهتر شده، ولی من نگران بودم . مصطفی متوجه نگرانی من شد. گفت : مامان اینقدر که نگران هستی ؟🌹💕 کمی هم برای شدنش دعا کن .✅ بهش گفتم: نگران نباش ، قبل از اینکه شما به دنیا بیایی از خواستم که اگر قرار است نسلی از من بوجود آید ، که در غیر راهت باشد اصلا بوجود نیاید .👏🌹👏 این همیشگی ام بوده . بعد از چند دقیقه گفت: چه دعای اساسی کردی ، این دعای ریشه ای است ،خیلی .👏💕👏 🌹