❅❁❅
زمزمه عاشقانه....
برایت صف کشیدند آن طرف اکنون
ملائک با شهیدان وطن باهم
برایت یک بغل نرگس
برایت صوت آوینی
میان فتح آبی و
برایت جمله شأن دریا بیاوردند
تو را آن دم که جانت را
میان شعله ها دیدی
به دستور حسین جانم
گلستان آمد ابراهیم
برایت خوب باریدند
برایت آب نیسان از
جهان دیگر آوردند
تو با حاجی چه می گفتی
میان اشک غمبارت
برای دخترت حالا
چرا انگشتر آوردند
من از باران چه می دانم
من از جنگل چه می دانم
من از کوه مه آلود و
من از سرما چه می دانم
برایت مردم میدان
لباس گرم پشمی و
دعای زیر باران و
برایت جملگی باهم پر آوردند
تو نه از جنس فامیل رئیسانی!
گمانم اشتباهی باشد این القاب
رئیسی را برای حاکمیت بر
تمام قلب مظلومان
تو را خدمت گذار مردم و دولت
تو را این مردم غزه
امید دیگر آوردند
دلم تنگ است می دانی
بیا و التیامم ده
برای مردم ایران
تو را همچون علی اکبر آوردند
عجب آغوش گرمی دارد این مشهد
تو را پایین پای حضرت ثامن
کنار عالمان دین
تمام مردم ایران
چگونه؟ با چه دستانی !
و با چشمان گریان و تر آوردند
برای دادنت دست رضا شاه خراسانم
رفیقانت، همان خدام مشکی پوش
تو را
با عزت و بالا سر آوردند
قلم خسته و خون در رگش خسته
میان این همه شاعر
کم آوردم
چرا که مردم تنها
چرا که مردم خسته
برایت خوب باریدند
برایت محشر آوردند
دوستت دارم شهید جمهور
عاطفه اکبری /آموزگار /اصفهان