! {‍ نـگاه حــرام } بغداد بودیم ، میخواستیم با هم بریم بیرون ، به من گفت : وضعیت حجاب تو بغداد چطوره ؟ گفتم : خوب نیست،مثل تهرانه . گفت : باید چشممون را از نامحـرم حفظ ڪنیم تا توفیق شهادتــ را از دست ندیم . بعد چفیه اش را انداخت روی سر و صورتش . در ڪل مدتی ڪه در بغداد بودیم همینطور بود . تا اینڪه از شهر خارج شدیم و راهی نجف شدیم . شهید محمد هادی ذوالفقاری' کسی که ارزوش شهادته از لذت حرام متنفر و فرااااریه🏃🏼‍♂ چون میدونه با تجربش چیزای خیلی بهترو از دست میده..💔