#قسمت_اول
گفتگوی خواندنی با مادر قهرمان یک شهید/ عارف؛ دانشجویی که در گردان «شهید آوینی» لقب گرفت❤️
مادر شهید مدافع حرم «عارف کایدخورده» میگوید: دلایل زیبای عارف، من را راضی کرد تا به او اجازه جهاد بدهم؛ خودم کوله پشتیاش را بستم و با اسپند، آب و آیینه و گذراندن از زیر قرآن راهیاش کردم....
آن روز که تصمیم گرفتم با یکی از مادران شهدای مدافع حرمی گفتگو کنم، خوزستان را انتخاب کردم. مردمانی که هشت سال با قدرت ایمان و اراده از کشومان دفاع کردند، حالا هم در صحنه دفاع از حرم پیش رو بودند و هستد. خلاصه اینکه با پرس و جو توانستم با خانم حوریه تختایی نژاد، مادر شهید عارف کاید خورده ارتباط بگیرم.
پشت تلفن منتظر بانویی میان سال بودم با صدایی شکسته تا تلفن را جواب دهد؛ اما صدایی پرانرژی و پرنشاط توجهم را جلب کرد😊
خانم تختایی نژاد دو فرزند به نامهای عارف و نرگس دارد؛
همسر بزرگوارشان که رزمنده و جانباز ۸ سال دفاع مقدس بودند و ۸ ماه و ۸ روز بعد از شهادت فرزندشان جرعه وصال نوشیدند...
خانم تختایی نژاد حدود ۱۴ سالگی که ازدواج کرده و همزمان با بزرگ کردن و تربیت فرزندانش به فعالیت در رشته ورزشی شنا نیز پرداخته که افتخارات بسیاری هم بدست آورده.
با خودگفتم این مادر سرشار از زندگی، باید هم فرزندی به رشیدی شهید مدافع حرم تربیت کند و الگویی برای مادران سرزمینمان باشد❤️
سر صحبت را باز کردم. خواستم تا از آقاعارف شهیدش بگوید:
عارف جان تک پسر و فرزند اول ما هستند و متولد ۲۴ مرداد ۱۳۷۱ بود و یک خواهر کوچکتر از خود به نام نرگس دارند که دو سال و دو ماه از خودش کوچکتر است. پسر جوان، پهلوان و شجاع مدافع حرم من که از بچگی بسیار پرانرژی و پرپتانسیل بود البته من و عارف جان فاصله سنی زیادی با هم نداشتیم و به همین دلیل به نوعی با همدیگر دوست بودیم.
زمانی که عارف به دنیا آمد ۱۴، ۱۵ ساله بودم و با هم بزرگ شدیم.
🌸 ویژگی خاص عارف از کودکی، ادبش بود🌸
پسرم از همان دوران خردسالی با اینکه خیلی پرانرژی و شلوغ بود، همیشه ادب داشت و من و پدر و خواهرش را با الفاظی همچون مامان جان، بابا جان، آبجی جون، صدا میکرد و این ادب را در هنگام رفتار با دوستان همسن و سالش هم رعایت میکرد
یادم است چند بار معلم دبستانش من را به مدرسه صدا کرد و گفت: پسرتان خیلی سوال میکند. گفتم چه سوالاتی؟ معلمش گفت: سوالاتی که میپرسد خیلی فراتر از حیطه من است و نمیدانم در پاسخ به او چه بگویم. لطفا به پسرتان بگوید که انقدر سوال نپرسد!!
در دوره راهنمایی هم عارف جان، خیلی فعال بود و جزو شاگردان ممتاز مدرسه و همیشه تشنه یادگیری بود. پسرم تا دوره دوم متوسطه درسش را ادامه داد، ولی بعد از آن اصرار داشت که باید به سربازی بروم و هنوز دوره دبیرستانش را تمام نکرده بود که به سربازی رفت.
وقتی خدمتش تمام شد تازه داعش پاگرفته بود و به دلیل اینکه عارف همیشه پیگیر اخبار بود متوجه این موضوع شده بود.
🌸 نسبت به امورات جامعه آدم بی خیالی نبود🌸
همه جا با مسئولیت بود؛ ازهمان موقع شروع کرد به زمزمههایی برای مقابله با این گروهک....
@shahiydarefkayedkhordeh