🌸مادر شهید: همیشه داخل حیاط ورزش میکرد و با موبایلش اهنگ زینب زینب را میگذاشت. میگفتم :پسر تو هنوز جوونی اهنگ شاد گوش بده میگفت :مامان اینطوری نگو دیگه من این اهنگ رو دوست دارم . 🌸وقتی میخواست به سوریه برود منو و خواهرش بیقرار بودیم میگفت من خواب حضرت زینب را دیدم نمیتونم اینجا بمونم. نگران من نباشید من برم اونجا بی مادر نمیمونم که میرم پیش مادر اصلی هممون (س)✨ 🌸 همرزم شهید بابک نوری میگفت :حسین من دوست دارم بشم گفتم: پس خانوادت چی؟ گفت :اونا سپردم به خانم حضرت زینب (س) مبارک برادرم❣️