✨راوی: ابراهیم امان اللهی یکی از همرزمان شهید
🌼جواد فرزند اول خانواده بود و علاقه وافری به
#پدر_و_مادر داشت و به بچه های نوجوان میگفت اگر مشکلی دارید،
#دست_مادر را
#ببوسید تا به یکباره مشکلتان مرتفع شود؛ در بین دعاهای قنوت نمازش، طلب خوبی برای پدر و مادر میکرد، « رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ».
🍃به خانواده شهدای
#فاطمیون درچه ارادت خاصی داشت و دائم می گفت، اینها غریبند و باید در حد توان به آنها خدمت کرد به نحوی که می توان گفت؛ جواد محمدی شاگرد اول کلاس
#خدمت_رسانی به خلق خدا بود. روحیه
#شهادت_طلبی جواد، منوط به حضورش در سوریه به تنهایی نبود و برای
#تشییع_شهدا نیز این روحیه ادامه داشت، فقط کافی بود، یک شهید به درچه بیاورند، تا پایان مراسم تشییع شهید کم نمی گذاشت.
🌼وقتی تیر به
#ران_پایش اصابت کرد، به سرعت به بالای سر جواد رفتم و جواد در همان حالت که خون از بدنش جاری بود، گفت: منتظر شهادت من نباش زیرا باید پاشنه کفشمان را در
#مسجدالاقصی به زمین بزنیم و در رکاب
#امام_زمان شهید شویم. وی بارها این جملات را تکرار می کرد که باید به دنبال انجام وظیفه بود و هدف ما نابودی
#صهیونیسم جهانی و دفاع از اسلام در هر کجای جغرافیا است.
🍃خاطره ای از آقای احمدیان:
همین امسال در
#طلاییه و اردوگاه شهید باکری و کنار نهر خین باهاش کلی گفتیم و خندیدیم . دلاوری که وقتی بهش گفتم خوب دارید تو سوریه می خوریدا ... گفت:
#تهمت،
#فحش،
#کنایه،
#نیش و ...آخرشم ان شاءالله
#گلوله. و رفت...