آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود . محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا
و گرم درغار پیچید :
بخوان بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ، آدمی را از لخته
خونی آفرید ، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت...
#عید_مبعث مبارک🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi