مؤسسه شهید عباس دانشگر
۷۵ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... بسیار خوشحال
۷۶ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... در دلم انقلابی برپا شده بود و عشق و علاقه به شهید عباس دانشگر وصف‌ناپذیر بود. از دلم گذشت آشنایی من با این شهید یک رزق لایحتسب بود. اگر من جاهای دیگر برای عزاداری می‌رفتم، شاید این خبرها نبود. این هدیۀ مسجد جمکران که صاحب آن مکان مقدس حضرت ولی عصر عجلی‌الله هستند، به من عطا شده است. همان لحظه تصمیم گرفتم هرجور شده به مزار شهید به شهر سمنان بروم. با خود گفتم: این‌دفعه تنهایی بدون سروصدا می‌رم و سری بعد، با خانواده و دوستان. تک‌وتنها با پراید مدل ۸۲ حرکت کردم. بعضی از دوستان متوجه شدند با پراید می‌خواهم به مسافرت بروم. گفتند با این ماشین به کرمان هم نخواهی رسید و آدم عاقل این کار را نمی‌کند. به عکس شهید اشاره کردم و گفتم: «ایشون من رو می‌بره. من هیچ‌کاره‌ام.» به‌سمت شهر کهنوج حرکت کردم. به‌طور اتفاقی یکی از دوستان همکارم را در شهر دیدم. مدت چهار سال بود نه او را دیده بودم و نه تماس تلفنی گرفته بودم. دوستم وقتی فهمید به مسافرت می‌خواهم بروم، گفت: «بگو کجا می‌خوای بری.» گفتم: «یه دوستی پیدا کردم که نگو و نپرس! ان‌قدر به عشقش بی‌تاب شده‌م که به دیدارش می‌رم.»... ... 📗 ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯