۹۸
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
...از چهارمحالوبختیاری تا سمنان بیش از هزار کیلومتر راه است. در سال ۱۳۹۸ دو بار تکوتنها سر مزارش رفتم.
در سال ۱۳۹۹ قصد ازدواج داشتم؛ اما موانعی سر راه بود. مادرم دخترخانمی را معرفی کرد. با خودم میگفتم: من که شغل مناسبی ندارم. بعید میدونم قبولم کنن. به شهید عباس متوسل شدم. به او گفتم: «شما نزد خداوند متعال و ائمه اطهار(علیهمالسلام) آبرو و عزت داری.» از او خواستم در این امر خیر دستم را بگیرد.
مادرم پا جلو گذاشت و برای خواستگاری رفت. بعد از آن، من چند جلسهای با دخترخانم صحبت کردم. به این نتیجه رسیدم آن معیارهایی که برای انتخاب همسر دارم، در این خانوادۀ محترم هست.
چند روز بعد، برای آزمایش خون به آزمایشگاه رفتیم. بعد از برگشت، من به منزل نامزدم رفتم و دوباره دربارۀ سؤالهای جامانده از جلسات قبل صحبت کردیم...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯