🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 معجزه اذان /راوی :حسین الله کرم امدادگر زخم گردن ابراهیم در عملیات مطلع الفجر را بست. یک دفعه یکی از بچه‌ها دوید پیش من و گفت حاجی یه سری عراقی دستاشون رو بالا گرفتن و دارند به این طرف میان. با تعجب گفتم کجا هستند؟! حدود ۲۰ نفر از سمت تپه مقابل پارچه سفید به دست گرفته و به سمت ما می‌آمدند. لحظاتی بعد ۱۸ عراقی که یکی از آنها افسر فرمانده بود خودشان را تسلیم کردند. فرمانده عراقی به جای اینکه جواب سوالات مرا بدهد پرسید :این الموذن؟! با تعجب گفتم موذن؟! اشک در چشمانش حلقه زد با گلویی بغض کرده شروع به صحبت کرد و مترجم سریع ترجمه می‌کرد؛به ما گفته بودند شما آتش پرستید, به ما گفته بودند برای اسلام به ایران حمله می‌کنیم و با ایرانی‌ها می‌جنگیم. باور کنید همه ما شیعه هستیم. صبح امروز وقتی صدای اذان رزمنده شما را شنیدم که با صدای رسا و بلند اذان می‌گفت تمام بدنم لرزید... وقتی نام امیرالمومنین را آورد با خودم گفتم تو با برادران خودت می‌جنگی نکند مثل ماجرای کربلا... دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی‌داد. دقایقی بعد ادامه داد برای همین تصمیم گرفتم تسلیم شوم و بار گناهانم را سنگین‌تر نکنم. لذا دستور دادم کسی شلیک نکند هوا هم که روشن شد نیروهایم را جمع کردم و گفتم من می‌خواهم تسلیم ایرانی‌ها شوم هر کس می‌خواهد با من بیاید... و در آخر هم هر ۱۸ نفر شهید شدند... همینطور نشسته بودم و فکر می‌کردم با خودم گفتم ابراهیم با یک اذان چه کرد!! یک تپه آزاد شد یک عملیات پیروز شد ۱۸ نفر هم مثل حر از قعر جهنم به بهشت رفتند... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷