به راهِ وصلِ تو این‌گونه ساده باید رفت به تیغِ عشق چنین سرنهاده باید رفت به شوقِ دیدنِ لبخندِ حضرتِ دلدار به قلبِ عاشق و رویی گشاده باید رفت اگر چه نیمه‌یِ شب در شکوهِ بیداری میانِ عرصه‌ی حق، ایستاده باید رفت به سوی ساحت عاشق رُبایِ حضرت عشق شتابناک، شبیه بُراده باید رفت عجب تجارتِ نابی‌ست، مرگ در ره عشق چنین زرنگ پیِ استفاده باید رفت پیِ چشیدنِ مرگی که زندگی بخش است عنانِ زندگی از دست داده باید رفت به میهمانیِ حق، چون هنیهّ‌یِ عاشق به شوق با همه‌یِ خانواده باید رفت اسماعیل_هنیه.