🕊🕊 ۲ ماه مانده بود به شهادتش، که به آرزویش رسید و به رفت. فقط تسبیح و تربت به عنوان سوغات آورد. می‌گفت رفتم کفن بخرم، دلم نیامد، هیهات، آمده ام شهر بی کفن‌ها و برای خودم کفن بخرم؟ ● شهید مهدی عزیزی همواره تصویر شهید ابراهیم هادی را در جیب خود داشت، کتابش را خوانده بود و هروقت از کنار تصویر او رد می‌شد سلام می‌کرد. شهید عزیزی از مال دنیا چیزی نداشت جز یک موتور که آن را هم از وی دزدیده بودند. وی وقتی خبر دزدیده شدن موتورش را به مادر داد گفت «درویش بودیم و درویش‌تر شدیم»