کوچکترین شهید دفاع مقدس... نامش حسین بود،اهل شهرستان جم،استان بوشهر"... در دوازدهمین بهار عمرش دست پدر را مے گیرد و بہ محل اعزام مے برد تا رضایت دهد براے رفتن حسین... عملیات بیت المقدس،حسین را بہ آرزویش رساند... شب عملیات بهش گفتند:حسین تو نیا... حسین گفت:من براے سقایے با شما مے آیم... حسین،تیربارچے را بہ هلاکت رساند تا گردان در محاصره را نجات دهد... رزمنده اے آب خواست... حسین آب آورد... سر حسین بالا آمد و خمپاره اے... و اینگونه بود کہ حسین،حسینے شد... "شهید حسین صافے"