تا کی به پس پرده نهان چهره ماهت
عمری ست که من منتظرم بر سر راهت
بر خاک نشین سر کویت نظری کن
تا آن که شوم شاد ز یک لحظه نگاهت
یک موی ترا من به دو عالم نفروشم
اسرار دل سوخته ام هست گواهم
دانم که گنه سد شده تا آن که ببینم
یک لحظه در این کون ومکان آن رخ ماهت
والله که به زیبایی تو هیچ کسی نیست
یوسف ز تماشای رخت برده وجاهت
کی واهمه دارد ز مکافات قیامت
آن کس که بود در صف محشر به پناهت
آگه ز دل سوخته ی منتظر هستی
خواهد که شود در دو جهان جزو سپاهت