میخاستیم بریم راهیان نور که متوجه شدم فائزه اسمش رو نوشته که بعنوان خادم اونجا خدمت کنه بهش گفتم فائزه بیا و خادم نباش تا هم توی اتوبوس بشه کنار هم بشینیم هم به مقصد که رسیدیم باهم باشیم بهم گفت نه نمیتونم یه نیتی کردم که حتما باید خادم باشم... 💔 _راوی‌دوست شهیده‌ •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl