#شَہیٖدانِہـہـ🥀 پنج شنبه شب بودکه درعالم خواب دیدم درمکانی فرا زمینی قراردارم(زیرپاهایم ابر بودوفضاتاریک...) جای خاصی درخوابم مشخص بودکه من اجازه رفتن به آنجارانداشتم ازهمان مکان مادربزرگم که ازسادات علوی هستند رابا لباسی بسیارزیباوآراسته،درحالی که روی تختی خوابیده بودند،بیرون آوردند و به من این اجازه داده شدکه چندلحظه ای باایشان صحبت کنم زمان زیادی نگذشته بودکه ناگهان درآن فضاهمهمه ای به پاشد عده ای ازسادات که همگی لباس سبزپوشیده بودندازآن مکان بیرون دویدند گویی همگی به پیشوازشخصی مهم میرفتند! من باکنجکاوی به این ازدحام وشلوغی نگاه میکردم، علت را ازمادربزرگم جویاشدم. مادربزرگم گفت:مگه نمی بینی؛حضرت عزراییل داره میاد...!؟ ترس و وحشت سراپای وجودم رافراگرفته بودکه ناگهان موجودی عجیب باقدی بلندولباسی زیبابه من نگاهی انداخت وگفت شمانترسید! امشب"مهمانی ویژه"داریم که به استقبالش می رویم وبه دنبال اوسادات به راه افتادند ولوله ای برپاشد... من ازخواب پریدم وچندساعت بعدتلفن منزل‌ مازنگ خورد! ازآن طرف خط خبربه معراج رفتن #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری داده میشد... ومن به این می اندیشیدم که چندساعت قبل درآسمانهانظاره گراستقبال عرشیان ازاین #شهید_آسمانی بودم به نقل ازاقوام #شهید @shahidhojajjy