#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
.
#شهید_حجت_الله_صنعتکار
.
همرزمانش تعریف می کنند، سه روز قبل از
#شهادت، به او اطلاع دادند، صاحب
#فرزند شده ای. وقتی خبر را شنید حال دیگری داشت،
#عملیات هم شروع شده بود و دوست نداشت که در کنار بچه ها نباشد، اما با اسرار فرمانده اش(
#شهید_احمد_اللهیاری ) تصمیم گرفت برود و سری به پسرش بزند
.
یک روزه رفت و پسرش را دید و وقتی برگشت چند کیلو شیرینی خریده بود و
#شیرینی را بین بچه های
#گردان پخش کرد
.
#آماده شد تا برای پاتکی که در راه بود حرکت کند. قبل از رفتنش می گفت: این عملیات یک چیز دیگری است و نمی شود به این راحتی ها از خیرش گذشت و انگار از همه چیز مطلع بود.
.
دیدم که دارد به سمت
#دشمن می رود و سخت با آنها درگیر است، در همین حین گلولهٔ توپی از سوی دشمن شلیک شد که مستقیم به سر
#حجت خورد
.
سر حجت به
#هوا پرتاب شد و
#خون بود که از رگ های گلویش فوران می کرد و به
#آسمان می پاشید
.
#پیکر_بی_سر حجت همینطور چند قدم جلو رفت و در مقابل چشمان بهت زدهٔ ما به زمین افتاد
. .
همانند
#ارباب بی سرش حسین{ع}
.
#بی_سر به شهادت رسید