🌕روایتی از هديه‌اي كه امام رضا(ع) به پدر شهید مدافع حرم داد🌕 زمانی که سعید به دنیا آمد بیمار بود و شرایط بدی داشت. تا جایی که دیگر عضله‌ای در بدنش نمانده بود تا برایش سرم تزریق کنند. یک روز بعد از اینکه سعید و مادرش را در بیمارستان ملاقات کردم‏، به شدت منقلب شدم و احساس کردم این بچه تا شب هم دوام نمی‌آورد. با حال بدی در سالن بیمارستان ایستادم و انگار داشتم برای آخرین بار فرزندم را می‌دیدم.» در همان لحظات انگار دستی روی شانه من قرار گرفت و با فشار من را به سمت حرم امام رضا (ع) برگرداند. در همان لحظه من ناخودآگاه سلامتی فرزندم را از امام رضا (ع) خواستم. فردای آن روز از همسرم از بیمارستان با محل کار من تماس گرفت و گفت نمی‌خواهی برای ملاقات ما بیایی؟! من هم که حال عجیب او را می‌دیدم با نگرانی حال بچه را پرسیدم و در کمال تعجب حاج خانم گفت ما مرخص شده‌ایم و الان پتوی زیر سایه یک درخت در حیاط بیمارستان انداخته‌ایم و منتظر تو هستیم.» «با این حال من باز هم باور نکردم و با خودم گفتم حتما سعید مرده و مادرش برای اینکه من با عجله نیایم و تصادف نکنم این طور می‌گوید اما وقتی به بیمارستان رسیدم در کمال تعجب دیدم که حال سعید خوب است. روی همین حساب من بعدها متوجه شدم که سعید امانت امام رضا (ع) بوده و خودش او را به ما داده و وظیفه ما مراقب از سعید بوده است.»  «البته ناگفته نماند که سعید مراقبان ویژه‌ای داشت که خودشان از این امانت نگهداری می‌کردند. اما من هم به نوبه خودم چون سعيد را از امام رضا(ع) هديه گرفته بودم از او مراقبت مي‌كردم تا اينكه دست تقدير او را پيش صاحب اصلي‌اش برد)) @sardaraneashg