با قایق گشت می زدیمـ
چند روزی بود
#عراقی ها راه به راه کمین می زدند.
سر یه آب راه، قایق
#حسین پیچید
رو به رویمون...
وایستادیمـ و حال و احوال کرد بامون ...
.
پرسید؛ چه خبر؟
گفتیمـ ؛
#حسین آقا چند روز بود
قایق خراب شده بود.
خیلی وضعیت ناجوری بود. .
حالا که درست شده،
مجبوریمـ صبح تا عصر گشت بزنیمـ... .
مراقب بچه ها باشیمـ
عصر که میشه ، می پریمـ پایین ،
صبحونه و ناهار و شامـ
رو یک جا می خوریمـ
.
پرسید ؛ پس کی
#نماز می خونین؟
گفتیمـ ؛ هر وقت شد ... عصر و آخر شب
گفت؛ بیخود...
.
وادارمون کرد پیاده شیمـ
همون جا لب آب وایستادیمـ،
#نماز خوندیمـ ...
.
وسط
#عملیات ,زیر
#آتیش_عراقی ها
فرقی براش نداشت
هرجابود
#اذان که میشد
میگفت من میرمـ
#موقعیت_الله ...
.
.
#اهمیت_بدیمـ_به_نمازمون
#اول_وقت باشه
اقتدا کنیمـ به
#امامـ_زمانمون
همون اول وقت ...
.
.
شبیه
#شهدا رفتار کنیمـ
.
.
شادی روح رفیق و همراه شهیدمون
صلوات + وعجل فرجهمـ
.
.
❣کانال علمدار جبهه ها❣
@shahidkharazi_com