با قایق گشت می زدیمـ چند روزی بود ها راه به راه کمین می زدند. سر یه آب راه، قایق پیچید رو به رویمون... وایستادیمـ و حال و احوال کرد بامون ... . پرسید؛ چه خبر؟ گفتیمـ ؛ آقا چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. . حالا که درست شده، مجبوریمـ صبح تا عصر گشت بزنیمـ... . مراقب بچه ها باشیمـ عصر که میشه ، می پریمـ پایین ، صبحونه و ناهار و شامـ رو یک جا می خوریمـ . پرسید ؛ پس کی می خونین؟ گفتیمـ ؛ هر وقت شد ... عصر و آخر شب گفت؛ بیخود... . وادارمون کرد پیاده شیمـ همون جا لب آب وایستادیمـ، خوندیمـ ... . وسط ,زیر ها فرقی براش نداشت هرجابود که میشد میگفت من میرمـ ... . . باشه اقتدا کنیمـ به همون اول وقت ... . . شبیه رفتار کنیمـ . . شادی روح رفیق و همراه شهیدمون صلوات + وعجل فرجهمـ . . ❣کانال علمدار جبهه ها❣ @shahidkharazi_com