به حرف خواهرم گوش نکردم دوروز بعد باوجود گریه های خواهرم با مامانم اینا برگشتم خونمون، بعد از اون هرروز خواهرم زنگ میزد و میگفت فقط اومده بودی زندگی من رو خراب کنی؟ بخاطر جواب منفی تو همه حتی شوهرم باهام بد شدند، اما من نمیتونستم بخاطر خواهرم خودم رو بدبخت کنم، چند وقت بعد با پسر عمه م ازدواج کردم، اوایل زندگی خوبی داشتم ولی نمیدونم چی شد که یهو سرناسازگاری گذاشت، حتی هرروز به بهونه های مختلف کتکم میزنه تازگی فهمیدم با زنهای دیگه هم ارتباط داره. گاهی که خواهرم برای مامانم از بداخلاقی های خانواده ی شوهرش بعد از جریان خاستگاری من میگه با خودم میگم من اونقدربخاطر منافع خودم به خونه ی خواهرم رفتم که باعث از بین رفتن ارامشش شدم و حتما حالا آهش دامنم رو گرفته... . ❌کپی حرام ❌