۵ ی شب که خوابیدم خواب مادرم رو دیدم میگفت جام خوبه ولی اذیتم میکنن میگفت هر چی میخوام بردارم‌نمیتونم ازش پرسیدم چرا؟ که گفت از بس مردم رو اذیت گردیم و اسم روشون گذاشتیم از خواب پریدم تمام بدنم عرق کرده بود نمیدونستم واقعی بود یا ی رویا اما ترسیدم تا تونستم برای مادرم استغفار کردم و خیرات دادم پسرمم از ی دختری خوشش اومد و تو اوج ناامیدیش که فکر میکرد جوابشون منفیه رفتیم خواستگاری و پاسخ مثبت دادن امیدوارم خدا از سر تقصیر من و مادرم بگذره عروسم دختر خیلی خوبیه و بهش گفتم اسم اولین پسرتون رو بذارید جواد قبول کرده حالا باید دید خدا چی میخواد . ❌کپی حرام⛔️