#پشیمونی_یک_مرد ۳
گفتم دایی ما با هم خوبیم گفت چه خوبی؟ از ساعت هشت تا دوازده شب نشستم که ببینم کی میای خونه اما نیومدی ساعت دوازده که اومدی تازه رفتی طبقه بالا پیش مامانت حاضری زدی تو زن گرفتی؟ تو هنوز از مادرت جدا نشدی انقدر بچه رو اذیت کردی که گوشت به تنش نمونده اسم خودتو میذاری مرد؟
خیلی خجالت کشیدم وقتی که داییم رفت خواستم به زنم بگم که پشیمونم اما تا اومدم حرف بزنم بهم گفت هیچی نگو و بشین فکر کن توافقی تمومش کنیم یا مهریه بگیرم؟ از اون شب دو هفته گذشت هر شب دعوا داشتیم زنی که ساکت بود و تو سری خور که هر کاری میگفتم انجام میداد دیگه به حرفم گوش نمیکرد و ورد لبش فقط ی کلمه بود طلاق
#ادامهدارد
#کپی_حرام ❌❌❌