﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌸به مناسبت سالروز دو ماه قبل از اينكه شهيد شود ماه رجب و شعبان را روزه گرفت، انگار داشت خودش را آماده مي‌كرد، همه مي‌گفتند رضا چرا اينقدر روزه مي‌گيري؟ نماز قضا اصلاً نداشت، اما همه روزه قضاهايش را گرفت، مي‌گفتم رضا اگر شهيد شوي من بچه كوچك دارم چه كار كنم؟ مي‌گفت مگر خون بچه شما رنگين‌تر از خون بچه شهداي ديگر است، خيلي از دوستانم شهيد شده‌اند پيكرشان را هم نياورده‌اند، همسرانشان منتظرند. هميشه مي‌گفتم اگر رضا به مرگ طبيعي از دنيا برود حيف است، چون واقعاً براي اسلام خيلي مجاهدت كرد، اخلاقش خيلي خوب بود زحمتكش بود همسرم وقتي به مأموريت مي‌رفت اكثراً پيكر شهدا را با خودش به عقب برمي‌گرداند . يك بار خواب ديدم با رضا به تشييع شهدا رفته‌ايم؛ شهيدي را در خواب ديدم، هيچ وقت فكر نمي‌كردم آن شهيد خود همسرم باشد، چون وقتي رضا شهيد شد به همراه شهيد مرتضي مسيب‌زاده به معراج شهدا آوردنش، همان صحنه را من در خواب ديده بودم. دو تا تابوت كنار هم در معراج شهدا. 🌷شهید رضا خرمی🌷