۵ کی بهتر از خدا که بهش رو بزنم بدون اینکه هیچ وقت نیازم رو برای دیگران بگه یا بهم سرکوفت بزنه. چند ماهی گذشت و سه ماهه هدانشگاه پدرام تموم شده پروانه هم شش ماهه که با مهدی نامزد شده. هنوز هیچ پولی جور نداریم به هر بانکی سر زدم به هر کسی رو زدم نتونستم کاری از پیش ببرم. اما همچنان پرقدرت توکل و امیدم به خداست. میدونم بالاخره پیش بچه هام روسفیدم میکنه...تا اینکه خواهرم بهم زنگ زد و گفت شوهرش تونسته وام خیلی عالی برای خرید جهیزیه ی پروانه برام جکر کنه الحمدلله پول جهیزیه جور شد فقط مونده بود پولی که پدرام برای سرمایه گذاری کارش میخواست .. ی روز یکی از اقوام دور زنگ زد و گفت دنبال کسی برای کار با سرمایه اش میگرره و خبر پدرام منو شنیده بود که دنبال سرمایه گذار میگرده... پدرام منم تونست دفتر خدماتی خودش رو تاسیس کنه.