#طلا ۱
من عاشق طلا بودم جونمم برای طلا میدادم وقتی شوهرم اومد خواستگاریم و رفتیم تو اتاق برای حرف زدن بهم گفت انشالله اگر جواب مثبت دادید و رفتیم سرزندگیمون چند سال دوتایی کار کنیم و پس انداز کنیم که به ی جایی برسیم بعدش هم بچه دار میشیم هم شما دیگه کار نکن اون موقع به ی جایی رسیدیم که دیگه بی نیازیم و در حد اوقات فراغت من کار میکنم، اوضاع اقتصادی و گرونی کشور ی جوریه که الان من اگر بخوام تنهایی کار کنم به هیچ جا نمیرسیم فقط درجا میزنیم ولی اگر دست به دست هم بدیم و با هم کار کنیم جمع کنیم میتونیم یه ی جایی برسیم اینجوری تو سن کم هم در حد خودمون داریم هم وقتی بچه دار بشیم بچه مون تو رفاه بزرگ میشه و سختی نمیکشه درسته شاید درخواست من پررویی باشه ولی وقتی منطقی فکر کنید میبینید که حرفم حقه چون الان اوضاع درامدها داغونه، با حرفهاش موافق بودم درست میگفت روزگار مثل قدیم نبود که ی نفر کار کنه چند نفر بخورن الان باید چند نفر کار کنن و ی نفر خوب زندگی کنه چون پسندیده بودمش بهش جواب مثبت دادم و خیلی زود عقد و عروسی برگزار شد